معنی بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن, معنی بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن, معنی fqcfاj اtتاbj xbj (jfq)، [ijb lcbj، ت/dbj (rgf)، تlاj bاbj, معنی اصطلاح بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن, معادل بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن, بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن چی میشه؟, بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن یعنی چی؟, بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن synonym, بضربان افتادن زدن (نبض)، جهند کردن، تپیدن (قلب)، تکان دادن definition,